English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7080 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
communication security U تامین مخابراتی
signal security U تامین مخابراتی
communication security U برقراری تامین مخابراتی
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
compromising emanation U پیام خطرناک از نظر تامین مخابراتی ارتباط خطرناک
controlled net U شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
excitation U انتشار امواج مخابراتی تغذیه لامپ دستگاههای مخابراتی پخش موج درفرستنده
high class communication set U دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
spurious signal U علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
communications control unit U واحد کنترل مخابراتی
garnishee U کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
remand U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment U تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanding U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
lu U LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
communication line U خط مخابراتی
additive U پیوند کد مخابراتی
communication link U تسلسل مخابراتی
communication deception U فریب مخابراتی
copy U نگهبان مخابراتی
copying U نگهبان مخابراتی
signal services U قسمتهای مخابراتی
telenet U شبکه مخابراتی
signal flag U پرچم مخابراتی
signal communications U ارتباطات مخابراتی
copied U نگهبان مخابراتی
communication cover U پوشش مخابراتی
copies U نگهبان مخابراتی
communication network U شبکه مخابراتی
communications protocol U پروتکل مخابراتی
communications satellite U ماهوارههای مخابراتی
communication signal U سیگنال مخابراتی
communications processor U پردازنده مخابراتی
signal services U خدمات مخابراتی
communications link U پیوند مخابراتی
communication satellite U ماهواره مخابراتی
communications system U سیستم مخابراتی
additives U پیوند کد مخابراتی
communications channel U کانال مخابراتی
volumes U قدرت دستگاه مخابراتی
phonetic alphabet U کلمات قراردادی مخابراتی
communications server U سرویس دهنده مخابراتی
ace high U سیستم مخابراتی قمرمصنوعی
communications software U نرم افزار مخابراتی
selsyn U سیستم سینکرونیزه مخابراتی
volume U قدرت دستگاه مخابراتی
way station U ایستگاه رله مخابراتی
communication relay ship U ناو تقویتی مخابراتی
signal U علایم مخابراتی مخابرات
signalled U علایم مخابراتی مخابرات
signaled U علایم مخابراتی مخابرات
communication standing instructions U دستورات ثابت مخابراتی
common user net work U شبکه مخابراتی مشترک
standing signal instructions U دستورات ثابت مخابراتی
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
approved circuit U مدار تصویب شده مخابراتی
directed net U شبکه توجیه شده مخابراتی
phase jitter U اعوجاجهای ناخواسته در یک سیگنال مخابراتی
spot net U شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
programmable communications interface U رابط مخابراتی برنامه پذیر
fire direction net U شبکه مخابراتی هدایت اتش
couriers U ماهواره مخابراتی رله کننده
courier U ماهواره مخابراتی رله کننده
station log U دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
relays U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relayed U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relay U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
simplex circuit U مدار سیمپلکس مخابراتی یایک خطه
lock on U باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
tie line U کانال مخابراتی کرایه داده شده
covers U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
station log U دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
cover U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
coverings U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
single line U مدار یک خطه مخابراتی درخواست مستقیم یا یک طرفه
monitor U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
way station U ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
monitored U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitors U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
parrots U وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
symbolic form U علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
parrot U وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parroted U وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parroting U وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
cirvis U دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
clocking U روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
fan marker U نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
ecom U Oriented ElectronicComputer فرایند ارسال ودریافت پیامها به صورت دیجیتالی در تسهیلات مخابراتی ail
pogo U در رهگیری هوایی یعنی چانل مخابراتی را که بعد از این کلمه اعلام می کنم بگیرید
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
multidrop line U پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
securement U تامین
safety U تامین
safety limit U حد تامین
securing U تامین
hedging U تامین
coverings U تامین
water supplies U تامین اب
covers U تامین
cover U تامین
water supply U تامین اب
security U تامین
telpak U سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
electronic security U تامین الکترونیکی
guarantees U تامین کردن
local security U تامین محلی
procurement U تامین اماد
guaranteed U تامین کردن
protection U تامین نامه
guarantee U تامین کردن
factor of safety U عامل تامین
secure U تامین کردن
secure U تامین شده
fulfill U تامین کردن
ensure U تامین کردن
ensured U تامین کردن
give security for U تامین کردن
secures U درامان تامین
ensures U تامین کردن
secures U تامین کردن
ensuring U تامین کردن
internal security U تامین داخلی
insures U تامین کردن
insuring U تامین کردن
secures U تامین شده
cryptosecurity U تامین رمز
secure U درامان تامین
supplying U تامین کردن
financier U تامین اعتبارکننده
buffer zones U منطقه تامین
area security U تامین منطقه
cover U تامین کردن
buffer stock U تامین ذخیره
safety stakes U دستکهای تامین
chemical security U تامین شیمیایی
safety factor U عامل تامین
supply U تامین کردن
covers U تامین کردن
security U تامین مصونیت
supply port U درگاه تامین
social security U تامین اجتماعی
take care of U تامین کردن
financiers U تامین اعتبارکننده
the rule of law U تامین قانونی
appropriation reimbur sement U تامین اعتبار
the rule of law U تامین قضایی
supplied U تامین کردن
safety factor U ضریب تامین
transmission security U تامین مخابره
preservation of evidence U تامین دلیل
transmission security U تامین ارسال
troop safety U تامین عده ها
buffer zone U منطقه تامین
quia timet U حکم تامین
provisioning U تامین ذخیره
physical security U تامین تاسیسات
coverings U تامین کردن
committment U تامین اعتبار
collective security U تامین اجتماعی
funding U تامین وجه
insecurity U عدم تامین
safety diagram U دیاگرام تامین
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
station number U شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
helical wave guide U لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
demodulator U دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
pacification U تامین ثبات داخلی
collective security U تامین دسته جمعی
guarantees U تامین تضمین کردن
safety U برقرار کردن تامین
ups U تامین برق بی وقفه
financing U تامین هزینه پولی
finances U تامین هزینه پولی
financed U تامین هزینه پولی
deficit financing U تامین کسر بودجه
angle of safety U زاویه تامین گلوله
area security U تامین منطقه عملیات
finance U تامین هزینه پولی
appropriation reimbur sement U تامین سپرده یاوثیقه
bombline U خط تامین پرتاب بمب
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
continuing appropriation U مداومت تامین اعتبار
guaranteed U تامین تضمین کردن
social security system U نظام تامین اجتماعی
water supply to navigation U تامین اب کانال کشتیرانی
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
make up a deficit U تامین کردن کسری
to ensure something U تامین کردن [چیزی]
tucker U تامین غذا کردن
victual U خواربار تامین کردن
power supply U تامین کننده برق
supply company U شرکت تامین کننده
Recent search history Forum search
2Call sign
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
1تحت نظارت سازمان اتوبوسرانی رشت و حومه
1معنی lead lag compensator
1cartridge
1i was rebelling now
1Rotating machinery capable of supplying or absorbing real and reactive power in any of a number of operating quadrant combinations.
2Rowdy
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com